|
من و اتاق من ! اتاق من ! تخت من ! کمد من ! و از همه مهمتر ! هويت من ! هويت من که تو کامپيوترم قايم شده !!! جدا اتاق من مثل دفتر خاطراتم ميمونه ! من با کنج اتاقم رابطه ي خويشاوندي دارم ! چه شبايي که تا صبح توي کنج اتاقم چمباتمه نزدم ! ميگن دوست واقعي اونيه که هم تو غمات و هم تو شاديات باهات همراه باشه . متاسفانه من دوست زياد داشتم ولي دوست واقعي کم ! اتاق من تو زمره دوستاي واقعي منه ! درش هميشه روم بازه !!چه وقتايي که صورتم خيس از اشکه و مثلا دعوام شده با کسي ! چه وقتايي که نيشم تا بناگوش بازه و از خونه ي يه دوست ميام ! اتاق من ! کيسه بکس منه ! يادم مياد با مامان گرامي سر مسائلي دعوام شده بود . همه حرصم رو سر ديوار اتاق خالي کردم ! با مشتي که تو ديوار خالي کردم ! با اين که آخرش اين استوخون خودم بود شکست ولي جاي مشت من بود که تو سينه ديوار تا هميشه موند ! يا يه روز رفته بودم جايي برگشتني که کلي آدم با خودم آوردم خونه بازم اين اتاقم بود ميزبان يه چند تا آدم غير عادي شد ! وقتي که صداي باند رو تا ته بلند کرديم ... وقتي که طفلکي حتي پنجره هاش هم ميلرزيد ... بازم هيچي نگفت ! ديوار سفيد عين برف تو زير دستاي من پژمرده شد ! من اينقدر پررو بودم که گوشه ي تختم يه ماژيک جاسازي کرده بودم ! تا هروقت که دلم خواست حس کردم پرم هرچي دارم تو دلم رو تو ديوار تو خالي کنم ! ديوارت شده بود پر از جاي چسب و سوراخاي ميخ و کنار در هم جاي مشتاي من ! چهار تا نقطه ي کوچولو کنار هم !!!!! نظرات شما عزیزان:
|