حکایت من ؛ حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت ...
دلباختۀ سفر بود ؛ همسفر نداشت ...
حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد ...
زخم داشت و ننالید...
گریه کرد ؛ اما اشک نریخت ...
حکایت من ؛ حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !
حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همۀ صداها را بشنود ... !
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
H E L L BOY
و آدرس
sajjadkati.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
خانم جوانی که در کودکستان برای بچه های 4 ساله کار میکرد میخواست چکمه های
یه بچه ای رو پاش کنه ولی چکمه ها به پای بچه نمیرفت بعد از کلی فشار...و خم و راست شدن،
بچه رو بغل میکنه و میذاره روی میز، بعد روی زمین بلاخره باهزار جابجایی و فشار چکمه ها
رو پای بچه میکنه و یه نفس راحت میکشه که ..............
* دوستم میپرسه تو هم مثل من به طبیعت و دریا و گل و چیزای رمانتیک علاقه داری؟ پـــ نه پـــ من فقط به زباله دونی و آشغال و توالت عمومی و چیزای چندش آور علاقه دارم!!!!
* مامان و بابام موقع جابه جا کردن مبل یکدفعه ولش کردند رو پام اشکم در اومده، تازه می پرسن دردت اومد؟
پـــ نــه پـــ از اینکه می بینم رابطه شما دوتا انقدر خوبه و با هم همکاری می کنید، دارم اشک شوق می ریزم!!!
* لپ تاپم رو بردم نمایندگیش، می گم ضربه خورده کار نمی کنه، یارو میگه ضربه فیزیکی؟!!
پـــ نه پـــ ، یکم بی محلی کردم، ضربه روحـــی خورده.
* دارم کمرمو با نبش دیوار می خارونم خواهرم میگه کمرت می خاره ؟
میگم پــــ نه پــــ دارم علامت گذاری می کنم واسه خرس ها راهو گم نکنن!!
* دارم چایی می خورم داغ بود سوختم داداشم می پرسه سوختی؟
می گم پـــ نه پـــ رفتم مرحله بعد!!!
* به همکارم می گم همین الان یه فیلم باحال دانلود کردم، می گه از تو اینترنت؟
پـــ نه پـــ از تو کانال کولر، اتفاقاً پهنای باندشم زیاده، قطعی هم نداره!!!
* رفتم ساعت سازی به یارو می گم ساعتم کار نمی کنه، میپرسه یعنی درستش کنم؟
پـــ نه پـــ باهاش صحبت کن سر عقل بیاد بره سر کار!!!
* تو فرودگاه دارم با رفیقم حرف میزنم یارو داره رد میشه میپرسه: شما ایرانی هستین؟
می گم:پـــ نه پـــ ما چینی هستیم فقط روی ما فارسی ساز نصب کردن!!!
* رفتم دکتر از منشیه می پرسم دکتر هست؟ میگه بله می خوایید برید پیششون؟
پـــ نه پـــ اومدم ببینم اگه این وقت شب هنوز تو مطبند، تلاش شبانه روزیشون رو سرمشق زندگیم قرار بدم و برم!
صداي خروپفش کشتمون ! تکونش دادم از خواب پريده، ميگه سر صدام اذيتت ميکنه؟
ميگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ جنس صداتو دوست دارم ميخواستم بت بگم سعي کن تو اوج که ميري رو تحريرات بيشتر کار کني!
تو تاکسي تنها نشستم ميخوام کرايه حساب کنم طرف ميگه 1 نفر؟!
ميگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ 2 نفر حساب کن خورزوخان هم هست
حالا از تاکسي پيدا شدم به راننده نيگا ميکنم، ميگه باقي پولتو ميخواي؟
ميگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ ميخوام يه دل سير نيگات کنم که ميري دلتنگت نشم!
داريم راه ميريم با دوستام پام پيچ خورده، خوردم زمين ميگه کمک ميخواي؟
ميگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ شماها خودتونو نجات بدين من اينجا ميمونم مقاومت ميکنم
تو حياط دانشگاه تو انگليس دارم با دوستم فارسي حرف ميزنم، يارو اومده ميگه خانوم شما ايراني هستين؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ انگليسي هستيم فارسي ياد گرفتيم بتونيم صادقي گوش بديم!
تو پارک رفتم دستشويي اومدم بيرون يکي جلومو گرفته! ميگم پوليه؟
مبگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ من اينجا نشستم پشه ها نيان تو حين کار براتون مزاحمت ايجاد کنند
از خونه زنگ زدم فست فود غذا بيارن، طرف ميگه بفرستم واستون؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ آپلود کن، لينکش رو بده، دانلود ميکنم
ميگن کريستف کلمب وقتي رسيد به امريکا سرش رو از پنجره کشتي کرد بيرون از يه سرخ پوست پرسيد داداش اينجا آمريکاست؟
سرخ پوسته گفت پـَـَـ نــه پـَـَــــ ژاپنه ما هم چون شلوار پامون نيست از خجالت قرمز شديم
جلو توالت عمومي… آقاهه ميگه ببخشيد شما هم تو صف توالت وايسادين؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ما سوسکيم اومديم عيد ديدني
تو رستوران پيشخدمتو صدا کردم. ميگم آقا توي سوپ من مگس افتاده! ميگه مرده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ هنوز زندست، داره شنا ميکنه، صدات کردم بيايي نجاتش بدي!
به دوستم ميگم من عاشق اين ماشين شاسي بلندام. ميگه منظورت پرادو و رونيزو ايناست؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ منظورم کاميونو تراکتورو ايناست!
دراز کشيده بودم لب استخر. دوستم ميگه آفتاب مي گيري؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ با خورشيد مسابقه گذاشتيم، هر کي ديرتر بخنده برندس !
دارم کباب درست ميکنم رو منقل و سيخاي کبابو ميگردونم. اومده خودشو لوس کرده با لحن بچه گونه ميگه کباب درست ميکني؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم فوتبال دستي بازي ميکنم
رفتم دفتر هواپيمايي ميگم عجله دارم ميشه پرواز امروز شيراز رو واسم چک کنيد؟ ميگه اگه جا داد بگيرم؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ نگير بذار پر شه من فردام ميام چک ميکنم با هم بخنديم
سوار تاکسي شدم. يارو صداي ضبطشو تا ته زياد کرده بود. ميگم ميشه صداي ضبطتونو کم کنيد؟ ميگه اذييتتون ميکنه؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گفتم کم کني اين يه تيکشو من بخونم ببيني صداي کدوممون بهتره!
رفتم دستشويي عمومي در ميزنم ميگم يکم سريع تر. ميگه شمام دستشويي داري؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببينم شما کم و کسري نداري ؟!
فتم دنبال دوستم، زنگ خونه رو زدم ميگم منتظرم، ميگه بيام پايين؟
ميگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ بيا بالا پشت بوم، با هليکوپتر اومدم
با دوستم رفته بوديم استخر غريق نجات اومده ميگه ميخوايين شنا كنين؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومديم تو آب حل بشيم به عنوان املاح معدني مردم استفاده كنن
سوسکه را کشتم جنازشو ورداشتم ببرم بندازم بيرون. همسرم بين راه نگاه ميکنه ميگه کشتيش؟
ميگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو دستشويي خوابش برده بود دارم ميبرمش تو رختخوابش بخو ابه
سر کلاس آيين نامه رانندگي پليسه يه تابلو را از من پرسيده. ميگم عبور دوچرخه ممنوع. ميگه اين دوچرخه است؟
ميگم پـَـَـ نــه پـَـَـــ تانکه. ميگه پـَـَـ نــه پـَـَـــ و مرض! هنوز فرق دوچرخه با موتورگازي را نميدوني؟
به دوستم ميگم ديشب تو کرمان يه پسره بنزين ريخته سرش خودشو تو خيابون آتيش زده. ميگه سوخت؟! پـَـــ نــه پـَـــ يه جون گرفت رفت مرحله بعد !
رفتم داروخونه کرم ترک پا بگيرم .مي گه واسه پا ميخواين؟؟ ميگيم : پـَـــ نــه پـَـــ ميخوام در جهت از بين بردن ترک هاي کوير لوت گامي برداشته باشم
خيس عرق رفتم خونه ميبينم کولر خاموشه ميگم روشنش کنين ، ميگن يعني هوا گرمه ؟ ميگم پـَـــ نــه پـَـــ دلم واسه بابابرقي سوخته از بعداز هدفمندي يارانه ها و گرون شدن برق کسي کولر نميزنه بنده خدا به نون شبش محتاج شده !
دوستم اومده موتورمو قرض بگيره، ميگم باکش کم داره ها ! ميگه يعني بنزين کم داره؟ ميگم پـَـــ نــه پـَـــ محبت آدم هاي گدايي چون تو رو ، يکم محبت کن خوب راه ميره
رفتم سينما متصدي سينما برگشته ميگه طبق شماره صندليتون بشينين7 پـَـــ نــه پـَـــ مطابق با شماره ملي مون ميشينيم!!!!!
بزرگ است اهورامزدا که زمین را آفرید، مردم را آفرید، و برای مردم شادی آفرید.
اینک که من از این دنیا میروم، ۲۵ کشور جزو شاهنشاهی ایران است و در همه ی این کشورها پول ایران رواج دارد و در آن کشورها ایرانیان ارجمندند و مردم کشورها نیز در ایران دارای ارزش انسانی میباشند.
جانشین من، خشایارشا، باید مانند من در نگهداری این کشورها بکوشد. راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب و آیین و دین آنها را گرامی دارد. اکنون که من از این دنیا میروم، تو ۱۲ کرور ‹‹ دریک ›› زر در خزانه داری و این زر یکی از پایههای نیرومندی تو میباشد، زیرا توانایی پادشاه تنها به شمشیر نیست، بلکه به ثروت نیز هست. البته به یاد داشته باش که تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی. من نمیگویم که در زمان نیاز از آن برداشت نکن، زیرا این زر در خزانه برای آن است که در هنگام خواستاری و نیاز از آن برداشت شود، اما در کمترین زمان آنچه برداشتی به خزانه برگردان. مادرت آتوسا بر من حق دارد، پس پیوسته وسایل خشنودی خاطرش را فراهم کن.
ده سال است که من سرگرم ساخت انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم. من روش ساختن این انبارها را که با سنگ ساخته میشود و به شکل استوانهاست، در مصر آموختم.
چون انبارها پیوسته تخلیه میشود، حشرات در آن به وجود نمیآیند و غله در آن چند سال میماند، بدون اینکه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه دهی، تا اینکه همواره خوراک دو یا سه سال کشور در انبارها موجود باشد. هر ساله پس از اینکه غله جدید به دست آمد، از غله موجود در انبارها برای تامین کمبود خواروبار بهره ببر و غله جدید را پس از اینکه بوجاری شد، به انبار ببرو به این ترتیب تو هرگز برای خوراک مردم در این کشور دلنگرانی نخواهی داشت، مگر اینکه دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود.
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای کشوری مگمار، برای آنها همان برتری دوست بودن با تو کافی است، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای کشوری بگماری و آنها به مردم ستم روا دارند و بهری ناراست نمایند، نخواهی توانست آنها را به پادافره (مجازات) برسانی، چون با تو دوست هستند و تو ناچاری که جانب دوستی شان را نگه داری.
کانالی که من میخواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود بیاورم، هنوز به پایان نرسیده و به پایان رسانیدن این کانال از دید بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد و تو باید کانال را به انجام برسانی و در آمد رفت و آمد کشتیها از آن کانال نباید چنان سنگین باشد که ناخدایان کشتیها بهتر ببینند که از آن راه نروند.
اکنون من سپاهی به سوی مصر فرستادم تا در آنجا نظم و آرامش را برقرار کند، ولی زمان نیافتم تا سپاهی به یونان بفرستم و تو باید این کار را انجام بدهی. با یک ارتش نیرومند به یونان یورش ببر و به یونانیها بفهمان که پادشاه ایران این توانایی را دارد که جانیان و خونخواران جنگی را به سزای کردار ناشایست خود برساند.
سفارش دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و چاپلوس را به خود راه نده، چون هر دوی آنها بلای پادشاهی هستند و بدون دلسوزی دروغگو را از خود دورنما.
هرگز سرکردگان دیوانی و اداری مالیات گیران را بر سر مردم خراب نکن. برای اینکه آنان به مردم ستم نکنند، برای گرفتن مالیات، قانون درست کردم که این قانون تماس دیوانیان با مردم را خیلی کم کردهاست و اگر این قانون را نگهبان باشی، حکومتیان با مردم زیاد تماس نخواهند داشت.
افسران و سربازان ارتش را خشنود نگه دار و با آنها بد رفتاری نکن. اگر با آنها بد رفتاری کنی آنها نخواهند توانست رفتار متقابل کنند، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد، ولو به قیمت کشته شدنشان باشد و تلافی آنها این گونه خواهد بود که دست روی دست میگذارند و تسلیم میشوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم نمایند.
امر آموزش را که من آغاز کردهام، ادامه بده و اجازه بده مردم بتوانند بخوانند و بنویسند تا اینکه دریافت و بینش آنها بیشتر شود و هر اندازه که دریافت آنها زیادتر شود تو با اطمینان بیشتر و بهتر میتوانی پادشاهی کنی. همواره پشتیبان کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ کس را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته به یاد داشته باش، هر کس باید آزاد باشد که از هر کیشی که خواست و باور اوست، پیروی کند.
پس از اینکه من زندگی را بدرود گفتم، بدن مرا بشوی و آنگاه کفنی را که خود فراهم کردهام بر من بپیچان و در تابوت سنگی بنه و در گور بگذار. اما آرامگاهم را باز نگه دار، تا هر زمانی که میخواهی وارد آرامگاه من شوی و تابوت سنگی مرا ببینی و بفهمی من که پدر تو و پادشاهی نیرومند بودم و بر ۲۵ کشور سروری و پادشاهی میکردم، اینجا مردم و تو نیز مانند من خواهی مرد، زیرا سرنوشت آدمی این که بمیرد، خواه پادشاه ۲۵ کشور باشد یا یک خوارکن و هیچ کس در این جهان باقی نمیماند. اگر هر زمان که فرستی به دست میآوری وارد آرامگاه من میشوی و تابوت مرا میبینی غرور و خود خواهی بر تو چیرگی خواهد کرد و هنگامی که مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو که آرامگاه مرا ببندند و سفارش کن که پسرت آرامگاه تو را باز بگذارد تا این بتواند تابوت و جسد تو را ببیند.
زنهار! زنهار! هرگز هم خواهان (مدعی) و هم داور (قاضی) مشو. اگر از کسی ادعایی داری، بپذیر که یک داور دادگستر آن را مورد رسیدگی قرر دهد و رای دهد. زیرا کسی که چنین کند، اگر دادگر هم باشد، ستم خواهد کرد.
هرگز از آباد کردن دست بر ندار، زیرا اگر دست از آبادکردن برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت زیرا بنابراین است که وقتی کشوری آباد نشود، به سوی ویرانی میرود.
در آبادکردن، کندن کاریز و جادهسازی و شهرسازی را در رتبه یک برجستگی کاری بنه.
بخشش و سخاوت را فراموش مکن و بدان پس از داد، برجسته ترین شایستگی پادشاهان بخشش است و سخاوت. ولی بخشش تنها هنگامی باید به کار بیافتد که کسی نسبت به تو لغزش کرده، اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو گناه او را بخشش کنی، ستم کردهای، زیرا حق دیگری را پایمال نمودهای.
بیش از این نمیگویم و این گفتهها را در پیشگاه کسانی که غیر از تو در این اینجا حاضر هستند، گفتم تا اینکه بدانند پیش از مرگ، من این سفارشها را کردهام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید، زیرا بر این باورم که مرگم نزدیک شدهاست.
خانوم صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود
با خودش گفت: "هییم! مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره! "و موهاشو بافت و روز خوبی داشت!
فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود
"هیییم! امروز فرق وسط باز میکنم" این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت
...
پس فردای اون روز تنها یک تار مو رو سرش بود
"اوکی امروز دم اسبی میبندم" همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد !
روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود!!!
فریاد زد
ایول!!!! امروز درد سر مو درست کردن ندارم!
همه چیز به نگاه تو بر میگرده ! هر کسی داره با زندگیش میجنگه
ساده زندگی کن ،جوانمردانه دوست بدار ، و به فکر دوست دارانت باش