|
سادگی مرا ببخش که خویش را تو خوانده ام برای برگشتن تو به انتظار مانده ام به من نخند و گریه کن چرا که جز نیاز تو هرچه نیاز بود و هست را از در خانه رانده ام اگر به کوتاهی خواب خواب مرا سایه شدی به جرم آن داغ عطش بر لب خود نشانده ام گلوی فریاد مرا سکوت دعوت تو بود ولی من این سکوت را به قصه ها رسانده ام گناه از تو بود و من نیازمند بخششت چرا که من در از ابتدا تو را ز خود نرانده ام.ر نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |